قصه های کوتاه آموزنده کودک و نوزاد

دانلود قصه های کوتاه آموزنده مختص کودکان و نوزادان

قصه های کوتاه آموزنده کودک و نوزاد

دانلود قصه های کوتاه آموزنده مختص کودکان و نوزادان

فواید قصه خوانی و معرفی قصه های مفید کوتاه و آموزنده برای بچه ها، کودکان و نوزادان.
دانلود قصه های کوتاه مفید و آموزنده برای کودکان و نوزادان
دانلود نسخه قابل چاپ قصه ها برای خواندن قبل از خواب
قصه قبل از خواب کودکان

بایگانی

قصه بزبز قندی


یکی بود یکی نبود یه به به ای بود به اسم بزبز قندی، که مامان 3 تا به به ای کوچولو بود به اسم شنگول و منگول حبه انگور.
یه روز که بزبز قندی می خواست بره بیرون واسه بچه هاش غذا بیاره، سه تا به به ای کوچولو را صدا زد و گفت: شنگول من، منگول من، حبه انگور من! بدویید بیایید کارتون دارم.
شنگول و منگول و حبه انگور بدو بدو اومدن پیش مادرشون گفتند: بله مامان؟!
بزبز قندی گفت: من میرم بیرون براتون غذا بیارم. هر کی در زد شما درو باز نکنید. اول بپرسید کیه کیه در میزنه؟
اگه من بودم میگم: منم منم مادرتون غذا آوردم براتون، در رو باز کنید! اونوقت در رو باز کنید اگه کس دیگه ای بود در رو باز نکنید.
شنگول و منگول و حبه انگور گفتند چشم مامان جون، مواظبیم.
بعد بزبز قندی از بچه هاش خداحافظی کرد و در رو بست و رفت.
آقا گرگه که همون اطراف بود و دید مامان بزی از خونه رفت بیرون، با خودش گفت به به الان میرم سه تا به به ای کوچولو که تو خونه تنها هستند میخورم. رفت در خونه بز بز قندی، در زد.
شنگول و منگول و حبه انگور دویدند پشت در، ولی در رو باز نکردند. چون مامانشون گفته بود درو باز نکنید! اول بپرسید کیه کیه در میزنه!
شنگول پرسید: کیه کیه در میزنه؟ در رو اینقده محکم میزنه؟
آقا گرگه با صدای کلفتش گفت: منم منم مادرتون غذا آوردم براتون، در رو باز کنید.
شنگول گفت: ما درو باز نمی کنیم! تو مامان ما نیستی!
منگول گفت: مامان ما صداش قشنگتره!
حبه انگور گفت: برو آقا گرگه برو ما درو باز نمی کنیم!
آقا گرگه که دید به به ای کوچولوها به حرف مامانشون گوش دادند و در رو باز نمیکنند، رفت.
یه کم بعد دوباره برگشت و در زد!!!
دوباره شنگول و منگول و حبه انگور اومدند پشت در و گفتند: کیه کیه در میزنه؟ درو اینقده محکم میزن؟!
آقا گرگه اینبار صداشو عوض کرد و گفت: منم منم مادرتون غذا آوردم براتون، در رو باز کنید.
شنگول و منگول و حبه انگور یه کم فکر کردند، بعد گفتند: اگه راست میگی پاتو از زیر در نشون بده!!!
آقا گرگه همین که پاشو از زیر در نشون داد، بچه ها ترسیدند.
بعد شنگول دوباره گفت: ما درو باز نمی کنیم تو مامان ما نیستی!
منگول گفت: مامان ما پاهاش خیلی قشنگ تره!
حبه انگور گفت: ما میدونیم تو آقا گرگه هستی، برو آقا گرگه برو، ما درو باز نمی کنیم!
آقا گرگه که دید به به ای کوچولوها به حرف مامانشون گوش دادن و گول نمیخورن، از اونجا رفت.

 

(به منظور آموزنده بودن قصه ادامه آن حذف شده است)

 

دانلود نسخه چاپی کاغذ A4:

دانلود فایل word

دانلود فایل PDF

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی